با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Plummet

ˈplʌmɪt ˈplʌmɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
گلوله سربی، وزنه شاقول، شاقول، ژرف پیما، سرازیر شدن، نازل شدن، سرنگون‌وار افتادن
- The plane plummeted to earth.
- هواپیما به سوی زمین سرنگون شد.
- Prices may plummet later.
- ممکن است بعد قیمت‌ها به‌شدت کاهش یابد.
- Her blood pressure plummeted.
- فشار خونش ناگهان پایین آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plummet

  1. verb fall hard and fast
    Synonyms: collapse, crash, decline, decrease, descend, dip, dive, downturn, drop, drop down, dump, fall, nose-dive, plunge, precipitate, sink, skid, stoop, swoop, tumble
    Antonyms: ascend, rise, shoot up

ارجاع به لغت plummet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plummet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plummet

لغات نزدیک plummet

پیشنهاد بهبود معانی