فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Plummet

ˈplʌmɪt ˈplʌmɪt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

گلوله سربی، وزنه شاقول، شاقول، ژرف پیما، سرازیر شدن، نازل شدن، سرنگون‌وار افتادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The plane plummeted to earth.

هواپیما به سوی زمین سرنگون شد.

Prices may plummet later.

ممکن است بعد قیمت‌ها به‌شدت کاهش یابد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her blood pressure plummeted.

فشار خونش ناگهان پایین آمد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plummet

  1. verb fall hard and fast
    Synonyms:
    fall drop decline decrease descend sink dump collapse crash plunge dive dip tumble drop down skid stoop swoop precipitate nose-dive downturn
    Antonyms:
    rise ascend shoot up

ارجاع به لغت plummet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plummet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plummet

لغات نزدیک plummet

پیشنهاد بهبود معانی