آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ بهمن ۱۴۰۳

    Descend

    dɪˈsend dɪˈsend

    گذشته‌ی ساده:

    descended

    شکل سوم:

    descended

    سوم‌شخص مفرد:

    descends

    وجه وصفی حال:

    descending

    معنی descend | جمله با descend

    adverb B2

    پایین آمدن، فرود آمدن، نزول کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    She descended the stairs slowly.

    آهسته از پله‌ها پایین رفت.

    The elevator descended rapidly.

    آسانسور به سرعت پایین رفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The road descends.

    جاده به طرف پایین شیب دارد، راه سرازیر است.

    The writer descends from generalities to particulars.

    نویسنده از کلیات به جزئیات می‌پردازد.

    The road descended all the way to the sea.

    راه تا کنار دریا سرازیر بود.

    He is descended from the Nayeb Hosseinies.

    او از نسل نایب حسینی‌هاست.

    The property descended to his sister's grandchild.

    ملک به نوه‌ی خواهرش رسید.

    He finally descended to begging and stealing.

    بالأخره کارش به گدایی و دزدی کشید.

    I will never descend myself to your level!

    هرگز خودم را به سطح تو پایین نخواهم آورد!

    Enemy forces descended on the city from all sides.

    نیروهای دشمن از هر سو به شهر ریختند.

    Uninvited guests descended on us every Friday.

    هر جمعه مهمانان ناخوانده سر ما خراب می‌شدند.

    Night descends early in wintertime.

    در زمستان شب زود فرا می‌رسد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد descend

    1. verb move down, lower a
      Synonyms:
      fall drop sink decline lower slide slip settle stoop plunge dip get down get off go down dismount light disembark detrain collapse crash tumble slump pitch incline slant subside gravitate stumble trip cave in plop ground coast cascade plummet dribble trickle dive swoop toboggan lose balance penetrate crouch weep topple prolapse fall prostrate slough off submerge cataract
      Antonyms:
      rise increase ascend go up
    1. verb condescend
      Synonyms:
      patronize stoop lower oneself humble oneself concede degenerate deteriorate abase oneself
    1. verb trace ancestry from; be passed or handed down
      Synonyms:
      arise originate spring derive proceed issue

    سوال‌های رایج descend

    گذشته‌ی ساده descend چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده descend در زبان انگلیسی descended است.

    شکل سوم descend چی میشه؟

    شکل سوم descend در زبان انگلیسی descended است.

    وجه وصفی حال descend چی میشه؟

    وجه وصفی حال descend در زبان انگلیسی descending است.

    سوم‌شخص مفرد descend چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد descend در زبان انگلیسی descends است.

    ارجاع به لغت descend

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «descend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/descend

    لغات نزدیک descend

    • - descant
    • - descartes
    • - descend
    • - descendant
    • - descended
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.