گذشتهی ساده:
coastedشکل سوم:
coastedسومشخص مفرد:
coastsوجه وصفی حال:
coastingشکل جمع:
coastsساحل، دریاکنار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
the Caspian coast
کرانهی دریای خزر
a tanker off the coast of Bushehr
کشتی نفتکش در نزدیکی ساحل بوشهر
سریدن، سرازیر رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A car was coasting down a hill.
اتومبیلی در سرازیری تپه با دنده خلاص میرفت.
Everything was coasting along smoothly until he started meddling.
همهچیز خوب پیش میرفت، تا اینکه او شروع به دخالت کرد.
کران تا کران، از یک سو به سوی دیگر (کشور)
در نزدیکی کرانه، نزدیک به ساحل
(امریکا - عامیانه) کرانهی غربی (یعنی سواحل کالیفرنیا و اورگان و واشنگتن)
(مجازی) راه باز است، خطری در میان نیست.
کار روبهراه است، مشکلی نیست، کسی مزاحم نیست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «coast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coast