Skate

skeɪt skeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    skated
  • شکل سوم:

    skated
  • سوم‌شخص مفرد:

    skates
  • وجه وصفی حال:

    skating
  • شکل جمع:

    skates

معنی

noun verb - intransitive A2
یارو، آدم پست، اسب مردنی، (جانورشناسی) لقمه ماهی، ماهیچه ار گوش، کفش یخ‌بازی، سرخوردن، اسکیت‌بازی کردن، سرسره بازی کردن، کفش چرخ‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد skate

  1. verb slide
    Synonyms: coast, flow, glide, glissade, ice skate, roller skate, sail along, skim

ارجاع به لغت skate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/skate

لغات نزدیک skate

پیشنهاد بهبود معانی