گذشتهی ساده:
skateboardedشکل سوم:
skateboardedسومشخص مفرد:
skateboardsوجه وصفی حال:
skateboardingشکل جمع:
skateboardsتختهاسکیت، اسکیتبرد
He lost control of his skateboard and fell off.
او کنترل تختهاسکیتش را از دست داد و افتاد.
The skateboard was covered in colorful stickers.
اسکیتبرد با برچسبهای رنگارنگ پوشانده شده بود.
تختهاسکیت سواری کردن، اسکیتبرد سواری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The kids love to skateboard in the park.
بچهها دوست دارند در پارک تختهاسکیت سواری کنند.
She can skateboard like a pro, effortlessly balancing and maneuvering on the board.
او میتواند مانند یک حرفهای اسکیتبرد سواری کند؛ بدون زحمت تعادلش را حفظ کند و روی تخته مانور دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skateboard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skateboard