فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Skateboard

ˈskeɪtbɔːrd ˈskeɪtbɔːd

گذشته‌ی ساده:

skateboarded

شکل سوم:

skateboarded

سوم‌شخص مفرد:

skateboards

وجه وصفی حال:

skateboarding

شکل جمع:

skateboards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

تخته‌اسکیت، اسکیت‌برد

He lost control of his skateboard and fell off.

او کنترل تخته‌اسکیتش را از دست داد و افتاد.

The skateboard was covered in colorful stickers.

اسکیت‌برد با برچسب‌های رنگارنگ پوشانده شده بود.

verb - intransitive countable

تخته‌اسکیت سواری کردن، اسکیت‌برد سواری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The kids love to skateboard in the park.

بچه‌ها دوست دارند در پارک تخته‌اسکیت سواری کنند.

She can skateboard like a pro, effortlessly balancing and maneuvering on the board.

او می‌تواند مانند یک حرفه‌ای اسکیت‌برد سواری کند؛ بدون زحمت تعادلش را حفظ کند و روی تخته مانور دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت skateboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «skateboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skateboard

لغات نزدیک skateboard

پیشنهاد بهبود معانی