فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Strand

strænd strænd

گذشته‌ی ساده:

stranded

شکل سوم:

stranded

سوم‌شخص مفرد:

strands

وجه وصفی حال:

stranding

شکل جمع:

strands

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb countable C2

کنار دریا، کنار رود، کرانه، بندرگاه، رشته، لا، لایه، رودخانه، مجرا، مسیر، رسیدن، به‌صخره خوردن کشتی، تنها گذاشتن، گیر افتادن، متروک ماندن، به‌هم بافتن و به‌صورت طناب درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a ship stranded by the storm

کشتی که توفان آن را به گل نشانده است

Robab was stranded penniless in a strange city.

رباب در یک شهر غریب بدون یک شاهی پول رها شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the strand of golden hair which hangs from Kristina's forehead

دسته‌ی گیسوی زرین که از پیشانی کریستینا آویخته است

a strand of pearls

رشته‌ای مروارید

the strands of one's life

ریشه‌های وجود یک فرد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strand

  1. noun fine thread
    Synonyms:
    string fiber filament length rope lock tress
    Antonyms:
    hunk

ارجاع به لغت strand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strand

لغات نزدیک strand

پیشنهاد بهبود معانی