سومشخص مفرد:
strandsوجه وصفی حال:
strandingگیرافتاده، درراهمانده، لنگ، درمانده (شخص)، بهگلنشسته (در ساحل)
The hikers became stranded on the mountain.
کوهنوردان در کوه گیر افتادند.
The stranded ship sat helplessly on the sandy shore, unable to move.
کشتی بهگلنشسته روی ساحل شنی مانده بود و نمیتوانست حرکت کند.
رشتهای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stranded rope was made up of three thick strands of nylon.
طناب رشتهای از سه رشته نایلون ضخیم تشکیل شده بود.
Scientists discovered a new method to replicate double-stranded DNA.
دانشمندان به روش جدیدی برای تکثیر DNA دورشتهای پی بردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stranded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stranded