با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ashore

əˈʃɔːr əˈʃɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
در کنار، در ساحل، به کنار، به طرف ساحل
- Row the boat ashore!
- قایق را به سوی ساحل پارو بزن!
- An old sailor who is spending his sad retirement ashore.
- ملوان پیری که بازنشستگی غم‌انگیز خود را در خشکی می‌گذراند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ashore

  1. adverb toward, onto land from water
    Synonyms: aground, beached, on dry land, on land, on shore, shorewards
    Antonyms: asea

ارجاع به لغت ashore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ashore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ashore

لغات نزدیک ashore

پیشنهاد بهبود معانی