سومشخص مفرد:
abandonsوجه وصفی حال:
abandoningمتروکه، ترکشده، رهاشده، ولشده
an abandoned farmhouse
خانه روستایی متروکه
an abandoned child
کودکی که والدینش او را رها کردهاند، بچه سر راهی
The abandoned factory was an eerie sight, with broken machinery and graffiti-covered walls.
کارخانهی متروکه با ماشینآلات شکسته و دیوارهای پوشیده از گرافیتی، منظرهای وهمانگیز بود.
بیپروا، بیبندوبار، عنانگسیخته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The abandoned children ran through the streets, laughing and playing without any supervision.
بچههای بیپروا در خیابانها میدویدند، میخندیدند و بدون هیچ نظارتی بازی میکردند.
فاسد، هرزه
The abandoned criminal showed no remorse for his heinous actions.
جنایتکار فاسد از اعمال شنیع خود ابراز پشیمانی نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abandoned» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abandoned