Abandoned

əˈbændənd əˈbændənd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    abandons
  • وجه وصفی حال:

    abandoning

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
متروکه، ترک‌شده، رها‌شده، ول‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- an abandoned farmhouse
- خانه روستایی متروکه
- an abandoned child
- کودکی که والدینش او را رها کرده‌اند، بچه سر راهی
- The abandoned factory was a eerie sight, with broken machinery and graffiti-covered walls.
- کارخانه‌ی متروکه با ماشین‌آلات شکسته و دیوارهای پوشیده از گرافیتی، منظره‌ای وهم‌انگیز بود.
adjective
بی‌پروا، بی‌بندوبار، عنان‌گسیخته
- The abandoned children ran through the streets, laughing and playing without any supervision.
- بچه‌های بی‌پروا در خیابان‌ها می‌دویدند، می‌خندیدند و بدون هیچ نظارتی بازی می‌کردند.
adjective
فاسد، هرزه
- The abandoned criminal showed no remorse for his heinous actions.
- جنایتکار فاسد از اعمال شنیع خود ابراز پشیمانی نکرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abandoned

  1. adjective left alone, deserted
    Synonyms: alone, cast aside, cast away, deserted, discarded, dissipated, dropped, dumped, eighty-sixed, eliminated, empty, forgotten, forsaken, given up, godforsaken, jilted, left, left in the cold, left in the lurch, neglected, on the rocks, outcast, passed up, pigeon-holed, rejected, relinquished, shunned, sidelined, side-tracked, unoccupied, vacant, vacated
    Antonyms: adopted, cherished, defended, maintained, supported
  2. adjective free from moral restraint; uninhibited
    Synonyms: corrupt, depraved, dissolute, immoral, incontinent, incorrigible, licentious, profligate, shameless, sinful, uncontrolled, unprincipled, unrestrained, wanton, wicked, wild
    Antonyms: chaste, innocent, moral, pure, restrained, virtuous

لغات هم‌خانواده abandoned

ارجاع به لغت abandoned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abandoned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abandoned

لغات نزدیک abandoned

پیشنهاد بهبود معانی