سومشخص مفرد:
groundsوجه وصفی حال:
groundingصفت تفضیلی:
more groundedصفت عالی:
most groundedمعقول، متعادل، منطقی، متین
He's very grounded even though he has so much money.
او با وجود اینکه پول زیادی دارد، بسیار متین و معقول است.
Chris is extremely grounded.
کریس بسیار معقول است.
(هواپیما و کشتی) زمینگیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a grounded ship
کشتیای زمینگیر
the grounded aircraft
هواپیمای زمینگیر
(بچه یا فرد جوانی که تنبیه شده است و اجازهی بیرون رفتن از خانه را ندارد) تنبیهشده
I stayed out til 1 AM last night and now I'm grounded for a week.
دیشب تا ساعت یک بیرون ماندم و اکنون یک هفته است که اجازهی بیرون رفتن از خانه را ندارم.
You'll be grounded for a week if I catch you smoking again.
اگر دوباره سیگارت را بگیرم، یک هفته در خانه خواهی ماند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grounded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grounded