امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Landed

ˈlændɪd ˈlændɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    lands
  • وجه وصفی حال:

    landing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مالک، زمین‌دار، وابسته به زمین، فرودآمده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- landed gentry
- اشراف زمین‌دار
- cash and landed property
- پول نقد و دارایی ملکی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد landed

  1. adjective Owning or consisting of land or real estate
    Synonyms:
    property-holding secure wealthy
    Antonyms:
    landless
  1. verb Shoot at and force to come down
    Synonyms:
    won berthed downed secured procured obtained gotten gained acquired docked
  1. verb Bring into a different state
    Synonyms:
    settled brought overshot lit alighted grounded
    Antonyms:
    ascended
  1. verb To go ashore
    Synonyms:
    disembarked alighted arrived invaded debarked
    Antonyms:
    embarked left
  1. verb Achieve, acquire
    Antonyms:
    lost failed
  1. verb To bring a boat to shore
    Synonyms:
    steered piloted docked
    Antonyms:
    boarded

ارجاع به لغت landed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landed

لغات نزدیک landed

پیشنهاد بهبود معانی