آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳ شهریور ۱۴۰۴

    Brought

    brɒːt brɔːt

    مصدر:

    bring

    معنی brought | جمله با brought

    گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل bring

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The speech brought tears to everyone's eyes.

    این سخنرانی اشک همه را درآورد.

    The smell of freshly baked cookies brought back happy memories.

    بوی شیرینی‌های تازه‌پخته‌شده خاطرات خوشی را زنده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The melody brought back memories of childhood.

    این ملودی خاطرات دوران کودکی را زنده کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد brought

    1. verb bestow a quality on
      Synonyms:
      added lent imparted bestowed afforded yielded produced contributed earned returned taken commanded drawn fetched grossed netted realized
    1. verb cause to happen or to occur as a consequence
      Synonyms:
      caused produced generated made triggered effected induced stirred worked played secured landed occasioned wreaked
      Antonyms:
      avoided desisted
    1. verb take something or somebody with oneself somewhere
      Synonyms:
      taken carried led accompanied transported conveyed delivered fetched escorted guided produced conducted assembled procured gotten advanced lugged piloted borne elicited summoned instituted shepherded correlated begotten revitalized reanimated regenerated resuscitated revivified resurrected
      Antonyms:
      left refused taken dropped shunned quitted
    1. verb advance or set forth in court; ,
      Synonyms:
      declared instituted summoned served appealed cited preferred sold convinced persuaded induced gotten

    سوال‌های رایج brought

    معنی brought به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «brought» در زبان فارسی به «آورد» یا «آورده است» ترجمه می‌شود.

    این واژه در واقع شکل گذشته و گذشته‌ی کامل (past tense و past participle) فعل «bring» به معنای «آوردن» است. بنابراین هر جا که بخواهیم درباره‌ی عملی در گذشته سخن بگوییم که به «آوردن» مربوط است، از «brought» استفاده می‌کنیم. این کاربرد می‌تواند شامل آوردن یک شیء، انتقال یک فرد یا حتی به معنای استعاری، آوردن یک تغییر یا نتیجه باشد.

    در زبان روزمره، «brought» بسیار پرکاربرد است. مثلاً در جمله‌ی «She brought her book to class» به معنای «او کتابش را به کلاس آورد»، نشان‌دهنده‌ی عملی ساده و عینی است. با این حال، استفاده از این واژه تنها به چنین موقعیت‌های ملموسی محدود نمی‌شود. در بسیاری از موارد، «brought» می‌تواند انتقال یک حالت، احساس یا موقعیت را نیز بیان کند. برای نمونه، وقتی گفته می‌شود «The news brought joy» به معنای «آن خبر شادی آورد»، فعل «bring» در معنایی غیرمادی و انتزاعی به کار رفته است.

    اهمیت «brought» در این است که توانایی انتقال معانی متنوعی دارد. این واژه می‌تواند بیانگر نتایج یا پیامدهای یک عمل باشد. مثلاً جمله‌ی «His efforts brought success» یعنی «تلاش‌های او موفقیت به همراه آورد.» در این‌جا، «brought» نقشی اساسی در انتقال مفهوم علت و معلول دارد؛ یعنی نشان می‌دهد چگونه عملی در گذشته به نتیجه‌ای مشخص منجر شده است. به همین دلیل، این واژه یکی از ابزارهای کلیدی در زبان انگلیسی برای توصیف تأثیرات و نتایج است.

    از منظر زبان‌شناسی، «brought» یکی از مثال‌های رایج افعال بی‌قاعده (irregular verbs) است. برخلاف افعال باقاعده که صرف گذشته‌ی آن‌ها با افزودن «-ed» شکل می‌گیرد، «bring» به صورت «brought» در گذشته صرف می‌شود. این موضوع برای زبان‌آموزان اهمیت دارد، زیرا یادگیری افعال بی‌قاعده یکی از مراحل کلیدی در تسلط بر زبان انگلیسی به شمار می‌رود. «Brought» همراه با افعالی مانند «went» یا «saw» نمونه‌ای از واژگانی است که باید به صورت حفظی آموخته شوند، چون قاعده‌ی ثابتی برای ساختشان وجود ندارد.

    از منظر استعاری و ادبی نیز «brought» کاربرد فراوانی دارد. نویسندگان و شاعران اغلب از آن برای القای تأثیرات عمیق یا لحظات سرنوشت‌ساز استفاده می‌کنند. مثلاً ممکن است در یک داستان بیاید که «That day brought a new beginning» به معنای «آن روز آغازی تازه به همراه آورد.» این کاربرد نشان می‌دهد که «brought» تنها فعل ساده‌ی «آوردن» نیست، بلکه می‌تواند حامل مفاهیمی عاطفی و نمادین باشد. این واژه پلی است میان اعمال گذشته و نتایجی که در زمان حال یا آینده تجربه می‌شوند.

    ارجاع به لغت brought

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «brought» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brought

    لغات نزدیک brought

    • - brotherly
    • - brougham
    • - brought
    • - brouhaha
    • - brow
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.