آخرین به‌روزرسانی:

Convinced

kənˈvɪnst kənˈvɪnst

سوم‌شخص مفرد:

convinces

وجه وصفی حال:

convincing

صفت تفضیلی:

more convinced

صفت عالی:

most convinced

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

مطمئن، قطعی

I am convinced that this plan will succeed.

من مطمئن هستم که این طرح موفق خواهد شد.

They remained convinced that their efforts would pay off.

آن‌ها مطمئن بودند که تلاش‌هایشان نتیجه خواهد داد.

adjective

متقاعد، ملزم، مجاب، پذیرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She felt convinced of her decision to pursue a new career path.

او به تصمیم خود برای دنبال کردن یک مسیر شغلی جدید مجاب شده است.

They were convinced that their hard work would pay off in the end.

آن‌ها متقاعد شده بودند که کار سخت آن‌ها در نهایت نتیجه خواهد داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convinced

  1. adjective converted
    Synonyms:
    persuaded talked into something indoctrinated

Collocations

be convinced

اطمینان داشتن، معتقد بودن، پذیرفتار بودن، پذیرا بودن، اعتقاد راسخ داشتن

لغات هم‌خانواده convinced

ارجاع به لغت convinced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convinced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/convinced

لغات نزدیک convinced

پیشنهاد بهبود معانی