امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Convince

kənˈvɪns kənˈvɪns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    convinced
  • شکل سوم:

    convinced
  • سوم‌شخص مفرد:

    convinces
  • وجه وصفی حال:

    convincing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
متقاعد کردن، قانع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Through advertising, they convince people to buy.
- با تبلیغ مردم را راغب به خرید می‌کنند.
- He convinced me to buy that carpet.
- او مرا متقاعد کرد که آن قالی را بخرم.
- I am convinced that he was not lying.
- اعتقاد راسخ دارم که دروغ نمی‌گفت.
- a convinced socialist
- یک سوسیالیست پر و پا قرص
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد convince

  1. verb gain the confidence of
    Synonyms: argue into, assure, brainwash, bring around, bring home to, bring to reason, change, demonstrate, draw, effect, establish, get, hook, induce, make a believer, overcome, persuade, prevail upon, prompt, prove, put across, refute, satisfy, sell, sell one on, sway, talk into, turn, twist one’s arm, win over

Collocations

  • be convinced

    اطمینان داشتن، معتقد بودن، پذیرفتار بودن، پذیرا بودن، اعتقاد راسخ داشتن

لغات هم‌خانواده convince

ارجاع به لغت convince

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «convince» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/convince

لغات نزدیک convince

پیشنهاد بهبود معانی