گذشتهی ساده:
persuadedشکل سوم:
persuadedسومشخص مفرد:
persuadesوجه وصفی حال:
persuadingوادار کردن، متقاعد کردن، ترغیب کردن، مجاب کردن، (به زور استدلال) واداشتن، معتقد کردن، قبولاندن، تلقین کردن، پذیراندن، بر آن داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I persuaded him to study medicine.
او را متقاعد کردم که پزشکی بخواند.
She persuaded me that I was wrong.
او مرا مجاب کرد که در اشتباهم.
Persuade yourself that you will not fail.
به خودت تلقین کن که ناکام نخواهی شد.
He persuaded us that this car is better and we bought it.
او به ما قبولاند که این اتومبیل بهتر است؛ بنابراین آن را خریدیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «persuade» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/persuade