امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bring Around

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
کسی را هم‌عقیده کردن، کسی را متقاعد کردن، سر عقل آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
phrasal verb
چیزی همراه خود آوردن، آوردن
phrasal verb
به هوش آوردن، به حرف آوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bring around

  1. verb convince, induce
    Synonyms: argue, convert, draw, get, indoctrinate, persuade, prevail upon, prompt, prove, talk into, win over
  2. phrasal verb Bring something with you when you visit
  3. phrasal verb Get someone talking about something

ارجاع به لغت bring around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring-around

لغات نزدیک bring around

پیشنهاد بهبود معانی