آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۱ آذر ۱۴۰۲

    Prove

    pruːv pruːv

    گذشته‌ی ساده:

    proved

    شکل سوم:

    proven

    سوم‌شخص مفرد:

    proves

    وجه وصفی حال:

    proving

    معنی prove | جمله با prove

    verb - transitive B2

    ثابت کردن، درآمدن، نمونه گرفتن، محک زدن، مورد سنجش قرار دادن، مورد آزمایش قرار دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Prove all things, hold fast that which is good.

    (انجیل) همه‌چیز را بسنج و آنچه را که نیک است نگه دار.

    to prove gold

    طلا را سنجیدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to prove a new weapon

    سلاح جدیدی را آزمایش کردن

    We decided to prove up the copper deposit.

    ما تصمیم گرفتیم که نهشت (معدن) مس را امتحان کنیم.

    Afsaneh proved her innocence.

    افسانه بی‌گناهی خود را اثبات کرد.

    How can you prove that the earth is round?

    چطور می‌توانی ثابت کنی که زمین گرد است؟

    She cannot prove her accusations.

    او نمی‌تواند اتهامات خود را ثابت کند.

    He proved his point.

    او حرف خود را به کرسی نشاند.

    He was proved innocent.

    ثابت شد که بی‌گناه بود.

    Can you prove the forty-seventh proposition?

    آیا می‌توانی قضیه‌ی چهل‌و‌هفتم را اثبات کنی؟

    Her predictions proved to be right.

    پیشگویی‌های او درست از آب درآمد.

    That new medicine did not prove to be effective.

    آن داروی جدید عملاً مؤثر نبود.

    The news of his death proved to be false.

    معلوم شد که خبر مرگ او دروغ بوده است.

    He proved himself (to be) better than the other drivers.

    او ثابت کرد که از سایر رانندگان بهتر است.

    Leave the dough to prove for an hour.

    یک ساعت صبر کن تا خمیر ور بیاید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد prove

    1. verb establish facts; put to a test
      Synonyms:
      check test try show find verify confirm determine establish validate justify certify demonstrate examine analyze ascertain attest evidence declare warrant convince fix settle document authenticate corroborate substantiate uphold sustain witness bear out manifest explain result turn out evince experiment back add up assay trial pan out end up make evident show clearly have a case show once and for all
      Antonyms:
      theorize hypothesize disprove discredit

    Phrasal verbs

    prove out

    به تجربه ثابت شدن، صحت چیزی را اثبات کردن، درستی چیزی را نشان دادن

    لغات هم‌خانواده prove

    • noun
      proof
    • adjective
      proven
    • verb - transitive
      prove

    سوال‌های رایج prove

    گذشته‌ی ساده prove چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده prove در زبان انگلیسی proved است.

    شکل سوم prove چی میشه؟

    شکل سوم prove در زبان انگلیسی proven است.

    وجه وصفی حال prove چی میشه؟

    وجه وصفی حال prove در زبان انگلیسی proving است.

    سوم‌شخص مفرد prove چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد prove در زبان انگلیسی proves است.

    ارجاع به لغت prove

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prove» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/prove

    لغات نزدیک prove

    • - proust
    • - provable
    • - prove
    • - prove out
    • - proved
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.