گذشتهی ساده:
upheldشکل سوم:
upheldسومشخص مفرد:
upholdsوجه وصفی حال:
upholdingحمایت کردن، هواداری کردن، دفاع کردن، حفظ کردن، تقویت کردن، تأیید کردن، پاسداری کردن، زنده نگه داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Marble columns uphold the roof.
ستونهای مرمرین سقف را نگه میدارند.
He tried to uphold the morale of his soldiers.
او کوشید که روحیهی سربازان خود را حفظ کند.
We uphold the principles of democracy.
ما هوادار اصول دموکراسی هستیم.
بلند کردن، بالا گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The demonstrators upheld their clenched fists.
تظاهرکنندگان مشتهای گرهکردهی خود را بلند کردند.
He upheld the trophy in victory.
او جام را با قهرمانی بالا گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uphold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uphold