فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Uphold

ʌpˈhoʊld ʌpˈhəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    upheld
  • شکل سوم:

    upheld
  • سوم‌شخص مفرد:

    upholds
  • وجه وصفی حال:

    upholding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
حمایت کردن، هواداری کردن، دفاع کردن، حفظ کردن، تقویت کردن، تأیید کردن، پاسداری کردن، زنده نگه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Marble columns uphold the roof.
- ستون‌های مرمرین سقف را نگه می‌دارند.
- He tried to uphold the morale of his soldiers.
- او کوشید که روحیه‌ی سربازان خود را حفظ کند.
- We uphold the principles of democracy.
- ما هوادار اصول دموکراسی هستیم.
verb - transitive
بلند کردن، بالا گرفتن
- The demonstrators upheld their clenched fists.
- تظاهر‌کنندگان مشت‌های گره‌کرده‌ی خود را بلند کردند.
- He upheld the trophy in victory.
- او جام را با قهرمانی بالا گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uphold

  1. verb maintain, support
    Synonyms:
    help aid support back defend promote encourage assist justify advocate sustain bolster brace raise elevate hold up one’s end boost champion endorse confirm vindicate back up stand by stick by stick up for hold to carry prop shore up buoy up second countenance take up buttress pick up upraise upbear hoist uprear rear
    Antonyms:
    weaken

ارجاع به لغت uphold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uphold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uphold

لغات نزدیک uphold

پیشنهاد بهبود معانی