امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uphold

ʌpˈhoʊld ʌpˈhəʊld
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    upheld
  • شکل سوم:

    upheld
  • سوم‌شخص مفرد:

    upholds
  • وجه وصفی حال:

    upholding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
حمایت کردن، هواداری کردن، دفاع کردن، حفظ کردن، تقویت کردن، تأیید کردن، پاسداری کردن، زنده نگه داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Marble columns uphold the roof.
- ستون‌های مرمرین سقف را نگه می‌دارند.
- He tried to uphold the morale of his soldiers.
- او کوشید که روحیه‌ی سربازان خود را حفظ کند.
- We uphold the principles of democracy.
- ما هوادار اصول دموکراسی هستیم.
verb - transitive
بلند کردن، بالا گرفتن
- The demonstrators upheld their clenched fists.
- تظاهر‌کنندگان مشت‌های گره‌کرده‌ی خود را بلند کردند.
- He upheld the trophy in victory.
- او جام را با قهرمانی بالا گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uphold

  1. verb maintain, support
    Synonyms: advocate, aid, assist, back, back up, bolster, boost, brace, buoy up, buttress, carry, champion, confirm, countenance, defend, elevate, encourage, endorse, help, hoist, hold to, hold up one’s end, justify, pick up, promote, prop, raise, rear, second, shore up, side with, stand by, stick by, stick up for, sustain, take up, upbear, uplift, upraise, uprear, vindicate
    Antonyms: weaken

ارجاع به لغت uphold

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uphold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uphold

لغات نزدیک uphold

پیشنهاد بهبود معانی