گذشتهی ساده:
elevatedشکل سوم:
elevatedسومشخص مفرد:
elevatesوجه وصفی حال:
elevatingبلند کردن، بالابردن، ترفیع دادن، عالی کردن، نشاط دادن، افراشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Materials are elevated to the tenth floor by a hoist.
مصالح (ساختمانی) را با بالابر به طبقهی دهم میبرند.
The gas, being lighter than air, elevates the balloon.
گاز چون از هوا سبکتر است بالون را بالا میبرد.
to elevate the temperature
حرارت را زیاد کردن
The angry men spoke with elevated voices.
مردان خشمگین با صدای بلند حرف میزدند.
Hard work and intelligence elevated him to the presidency.
پشتکار و هوش، او را به مقام ریاستجمهوری ارتقا داد.
He elevated his own relatives to high government positions.
او اقوامش را به مقامهای بالای دولتی رساند.
He elevated woodcutting into a complicated art.
او چوببری را به عنوان یک هنر پیچیده تعالی بخشید.
An artist should not only entertain but also elevate his audience.
هنرمند نه تنها باید تماشاگران را سرگرم کند؛ بلکه (باید افکار آنان را نیز) تهذیب کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elevate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elevate