گذشتهی ساده:
sublimatedشکل سوم:
sublimatedسومشخص مفرد:
sublimatesوجه وصفی حال:
sublimatingشکل جمع:
sublimates( sublime )تصفیه کردن، پاک کردن، تصعیدکردن، متعال کردن، بالابردن، متصاعدکردن، منزه، متعال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to sublimate sulphur
تصعید کردن گوگرد
to sublimate sexual curiosity into artistic productions
کنکاوی جنسی را به آثار هنری فرازش دادن (تبدیل کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sublimate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sublimate