امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stink

stɪŋk stɪŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stunk
  • شکل سوم:

    stunk
  • سوم‌شخص مفرد:

    stinks
  • وجه وصفی حال:

    stinking
  • شکل جمع:

    stinks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
تعفن، گند، بوی بد دادن، بدبو کردن، تعفن داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Rotten food stinks.
- خوراک گندیده بوی بد می‌دهد.
- His mouth stinks.
- دهانش بوی گند می‌دهد.
- His treatment of his father stinks.
- رفتار او با پدرش بسیار ناخوشایند است.
- This factory's products stink.
- محصولات این کارخانه گندش را بالا آورده است.
- I noticed its stink from afar.
- گند آن را از دور احساس کردم.
- The workers kicked up quite a stink.
- کارگران خیلی جار‌و‌جنجال به‌پا کردند.
- He is working like stink.
- خیلی زحمت می‌کشد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stink

  1. noun bad smell
    Synonyms:
    fetor foulness foul odor malodor noisomeness offensive smell stench
    Antonyms:
    perfume sweetness
  1. verb smell badly
    Synonyms:
    be offensive be rotten funk have an odor offend reek smell up stink to high heaven
    Antonyms:
    perfume
  1. verb be lousy, bad
    Synonyms:
    be abhorrent be detestable be held in disrepute be no good be offensive be rotten have a bad name smell
    Antonyms:
    be excellent be good

Phrasal verbs

  • stink out

    (با بوی گند) از خود راندن، دور کردن، فرار دادن

  • stink up

    گنداندن، متعفن کردن، موجب بدبویی شدن

Idioms

  • like a stink

    (انگلیس - عامیانه) سخت، شدید، بسیار زیاد

ارجاع به لغت stink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stink

لغات نزدیک stink

پیشنهاد بهبود معانی