آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Redirect

    /ˌriː.daɪˈrekt/ /ˌriː.dɪˈrekt/ /ˌriː.daɪˈrekt/ /ˌriː.dɪˈrekt/

    گذشته‌ی ساده:

    redirected

    شکل سوم:

    redirected

    سوم‌شخص مفرد:

    redirects

    وجه وصفی حال:

    redirecting

    شکل جمع:

    redirects

    معنی redirect | جمله با redirect

    verb - transitive

    به آدرس جدید فرستادن (نامه و بسته و غیره)

    I need to redirect this package to a different address.

    باید این بسته را به آدرس دیگری بفرستم.

    The post office can redirect your mail to a temporary address if you're going on vacation.

    اگر به تعطیلات می‌روید، اداره‌ی پست می‌تواند نامه‌ی شما را به یک آدرس موقت بفرستد.

    verb - transitive

    در جای دیگری به کار گرفتن، به کار دیگری تخصیص دادن (پول و سرمایه و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The manager redirected the employee's bonus to purchase new equipment for the team.

    مدیر پاداش کارمند را برای خرید تجهیزات جدید برای تیم تخصیص داد.

    The government redirected funds from the education budget to improve infrastructure.

    حکومت اعتبارات بودجه‌ی آموزش‌وپرورش را برای بهبود زیرساخت‌ها به کار گرفت.

    verb - transitive

    تغییر جهت دادن، تغییر مسیر دادن، جهت چیزی را عوض کردن

    The workers had to redirect traffic.

    کارگران مجبور شدند آمد‌وشد را تغییر مسیر دهند.

    The coach redirected the player.

    مربی جهت بازیکن را عوض کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The firewall was set up to redirect any suspicious website requests to a warning page.

    فایروال برای تغییر مسیر هر درخواست وب‌سایت مشکوک به صفحه‌ی هشدار راه‌اندازی شد.

    noun

    حقوق بازپرسی مجدد (از شاهد)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The judge began the redirect.

    قاضی بازپرسی مجدد را آغاز کرد.

    The redirect revealed new information that contradicted the earlier testimony.

    در بازپرسی مجدد اطلاعات جدیدی فاش شد که با شهادت قبلی در تناقض بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد redirect

    1. verb channel into a new direction
      Synonyms:
      airt

    لغات هم‌خانواده redirect

    • noun
      direction, directness, director
    • adjective
      direct
    • verb - transitive
      direct, redirect
    • adverb
      directly

    سوال‌های رایج redirect

    گذشته‌ی ساده redirect چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده redirect در زبان انگلیسی redirected است.

    شکل سوم redirect چی میشه؟

    شکل سوم redirect در زبان انگلیسی redirected است.

    شکل جمع redirect چی میشه؟

    شکل جمع redirect در زبان انگلیسی redirects است.

    وجه وصفی حال redirect چی میشه؟

    وجه وصفی حال redirect در زبان انگلیسی redirecting است.

    سوم‌شخص مفرد redirect چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد redirect در زبان انگلیسی redirects است.

    ارجاع به لغت redirect

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «redirect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redirect

    لغات نزدیک redirect

    • - redintegrate
    • - redintegration
    • - redirect
    • - redirection
    • - rediscount
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.