گذشتهی ساده:
redirectedشکل سوم:
redirectedسومشخص مفرد:
redirectsوجه وصفی حال:
redirectingشکل جمع:
redirectsبه آدرس جدید فرستادن (نامه و بسته و غیره)
I need to redirect this package to a different address.
باید این بسته را به آدرس دیگری بفرستم.
The post office can redirect your mail to a temporary address if you're going on vacation.
اگر به تعطیلات میروید، ادارهی پست میتواند نامهی شما را به یک آدرس موقت بفرستد.
در جای دیگری به کار گرفتن، به کار دیگری تخصیص دادن (پول و سرمایه و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The manager redirected the employee's bonus to purchase new equipment for the team.
مدیر پاداش کارمند را برای خرید تجهیزات جدید برای تیم تخصیص داد.
The government redirected funds from the education budget to improve infrastructure.
حکومت اعتبارات بودجهی آموزشوپرورش را برای بهبود زیرساختها به کار گرفت.
تغییر جهت دادن، تغییر مسیر دادن، جهت چیزی را عوض کردن
The workers had to redirect traffic.
کارگران مجبور شدند آمدوشد را تغییر مسیر دهند.
The coach redirected the player.
مربی جهت بازیکن را عوض کرد.
The firewall was set up to redirect any suspicious website requests to a warning page.
فایروال برای تغییر مسیر هر درخواست وبسایت مشکوک به صفحهی هشدار راهاندازی شد.
حقوق بازپرسی مجدد (از شاهد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
The judge began the redirect.
قاضی بازپرسی مجدد را آغاز کرد.
The redirect revealed new information that contradicted the earlier testimony.
در بازپرسی مجدد اطلاعات جدیدی فاش شد که با شهادت قبلی در تناقض بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «redirect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/redirect