صفت تفضیلی:
more directlyصفت عالی:
most directlyمستقیم، بهطور مستقیم، سرراست، یکراست، بیدرنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The child went directly toward the cookies.
کودک یکراست به طرف شیرینیها رفت.
You are directly responsible.
شما کاملاً مسئول هستید.
He stood directly in front of them.
او درست جلو آنها ایستاد.
Please phone him directly.
لطفاً بیدرنگ به او تلفن بزنید.
Get a doctor directly!
فوراً دکتر بیاورید!
I'll write to him directly.
به زودی به او خواهم نوشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «directly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/directly