امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Directly

dəˈrektli / / daɪ- dəˈrektli / / daɪ-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more directly
  • صفت عالی:

    most directly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B1
مستقیم، به‌طور مستقیم، سرراست، یک‌راست، بی‌درنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The child went directly toward the cookies.
- کودک یکراست به طرف شیرینی‌ها رفت.
- You are directly responsible.
- شما کاملاً مسئول هستید.
- He stood directly in front of them.
- او درست جلو آن‌ها ایستاد.
- Please phone him directly.
- لطفاً بی‌درنگ به او تلفن بزنید.
- Get a doctor directly!
- فوراً دکتر بیاورید!
- I'll write to him directly.
- به زودی به او خواهم نوشت.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد directly

  1. adverb the shortest route
    Synonyms:
    as a crow flies beeline dead direct due exactly plump precisely right slam bang slap smack smack dab straight straightly undeviatingly unswervingly without deviation
    Antonyms:
    indirectly
  1. adverb as soon as possible
    Synonyms:
    anon at once contiguously dead due first off forthwith immediately in a second instantaneously instanter instantly presently promptly pronto quickly right away shortly speedily straightaway straight off
  1. adverb straightforwardly
    Synonyms:
    candidly face-to-face honestly in person literally openly personally plainly point-black truthfully unequivocally verbatim without prevarication word for word
    Antonyms:
    indirectly

لغات هم‌خانواده directly

  • adverb
    directly

ارجاع به لغت directly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «directly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/directly

لغات نزدیک directly

پیشنهاد بهبود معانی