بهزودی، عنقریب، لزوماً، حتماً، آنا، فعلاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She went and returned presently.
او رفت و زود برگشت.
Presently he is unemployed.
فعلاً بیکار است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «presently» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/presently