بیدرنگ، زود، بهسرعت، فوراً، بلافاصله، آنی، الساعه، بیتامل، بیمعطلی، جابهجا، آناً
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
I am going to leave immediately.
من فوراً خواهم رفت.
She stood up immediately and opened the window.
او بیدرنگ بلند شد و پنجره را گشود.
دقیقاً، بهطور دقیق، درست
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Immediately beyond the river is a small, red building.
درست پساز رودخانه، بنای کوچک و قرمزرنگی قرار دارد.
The meeting will start immediately after lunch.
جلسه دقیقاً بعداز ناهار آغاز میشود.
بلافاصله، بدون فاصله، بیواسطه، مستقیماً
They acted immediately to contain the situation.
آنها مستقیماً برای مهار اوضاع وارد عمل شدند.
The manager responded immediately to the urgent request.
مدیر بلافاصله به درخواست فوری پاسخ داد.
انگلیسی بریتانیایی بهمحض اینکه، بهمجرد اینکه
Return immediately when you are done.
بهمجرد اینکه کارت تمام شد برگرد.
I will call you immediately I finish my meeting.
بهمحض اینکه جلسهام تمام شود با شما تماس خواهم گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immediately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immediately