شکل جمع:
plumpsگوشتالو، فربه، چاقوچله، فربه ساختن، گوشتالو کردن، چاق شدن، صدای تلپتلپ، محکم افتادن یا افکندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Zary is plump but not fat.
زری تپل است، ولی چاق نیست.
a plump cushion
کوسن گرد و قلنبه
a plump peach
هلوی درشت و آبدار
She uses thick lining to plump out the skirt.
او برای پفدار شدن دامن از آستر ضخیم استفاده میکند.
She plumped to her knees before the fire.
ناگهان جلو آتش زانو زد.
He came through the door and plumped into the chair.
از در وارد شد و تالاپی روی صندلی نشست.
The children were plumping stones into the water.
بچهها تالاپتالاپ سنگ توی آب میانداختند.
She fell plump into the river.
او تالاپی افتاد توی رودخانه.
I am ready to plump for any play for tax reduction.
حاضرم از هر برنامهی کاهش مالیاتی هواداری کنم.
He plumped out of the house in a huff.
با آزردگی از خانه زد بیرون.
Newspaper ads plumped the virtues of the Russian made cars.
آگهیهای روزنامه دربارهی محسنات اتومبیلهای ساخت روسیه تبلیغ میکردند.
She came out plump for free elections.
او بیپرده از انتخابات آزاد طرفداری کرد.
A deer appeared plump in my path!
یک آهو درست سر راهم سبز شد!
It fell into the pool with a plump.
با صدای تالاپ توی حوض افتاد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plump» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plump