فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Chunky

ˈtʃʌŋki ˈtʃʌŋki

صفت تفضیلی:

more chunky

صفت عالی:

most chunky

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خپله و چاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

She has two chunky boys.

او دو پسر خپله دارد.

chunky pieces of meat

قطعات درشت گوشت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chunky

  1. adjective fat, plump
    Synonyms:
    fat plump chubby stocky stout heavyset husky thickset rotund squat stubby beefy thick-bodied dumpy scrub
    Antonyms:
    thin slim skinny

ارجاع به لغت chunky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chunky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chunky

لغات نزدیک chunky

پیشنهاد بهبود معانی