آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Husky

ˈhʌski ˈhʌski

شکل جمع:

huskies

معنی husky | جمله با husky

adjective

خش‌دار، گرفته، خشن، بم (صدا)

She had a cold and her voice turned husky.

سرما خورده بود و صدایش گرفته شده بود.

The actress's husky tone added depth to her performance.

تُن صدای بمِ بازیگر، به اجرای او عمق بخشیده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a husky voice

صدای خشن (و مردانه)

adjective

انگلیسی آمریکایی چهارشانه، درشت‌اندام، قوی هیکل، تنومند، بنیه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The actor played a husky lumberjack.

بازیگر نقش هیزم‌شکنی تنومند را بازی می‌کرد.

Two husky guards stood at the door.

دو نگهبان درشت‌اندام جلوی در ایستاده بودند.

noun countable

سگ هاسکی

The husky ran eagerly, pulling the sled behind it.

هاسکی با اشتیاق دوید و سورتمه را پشت سرش کشید.

Siberian Huskies are known for their strength and endurance in harsh climates.

سگ‌های هاسکی سیبری به‌خاطر قدرت و استقامت خود در شرایط آب‌وهوایی سخت شناخته شده‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد husky

  1. noun breed of heavy-coated Arctic sled dog
    Synonyms:
  1. adjective deep, scratchy in sound
    Synonyms:
    hoarse rough harsh gruff rasping throaty guttural raucous croaky croaking growling loud
    Antonyms:

Collocations

husky voice

صدای گرفته، صدای خش‌دار

سوال‌های رایج husky

شکل جمع husky چی میشه؟

شکل جمع husky در زبان انگلیسی huskies است.

ارجاع به لغت husky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «husky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/husky

لغات نزدیک husky

پیشنهاد بهبود معانی