امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Husky

ˈhʌski ˈhʌski
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    huskies

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
پوست‌دار، خشک، نیرومند و درشت هیکل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a husky voice
- صدای خشن (و مردانه)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد husky

  1. adjective deep, scratchy in sound
    Synonyms:
    croaking croaky growling gruff guttural harsh hoarse loud rasping raucous rough throaty
    Antonyms:
    low quiet soft
  1. adjective big, burly
    Synonyms:
    brawny gigantic hefty Herculean mighty muscular powerful rugged sinewy stalwart stocky stout strapping strong sturdy thickset well-built
    Antonyms:
    little small thin

ارجاع به لغت husky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «husky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/husky

لغات نزدیک husky

پیشنهاد بهبود معانی