صفت تفضیلی:
more giganticصفت عالی:
most giganticبسیار بزرگ، عظیم، غولپیکر، غولآسا، غولمانند، خیلی زیاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dinosaur skeleton in the museum was a sight to behold, with its gigantic bones and massive size.
اسکلت دایناسور در موزه با استخوانهای بسیار بزرگ و اندازهی عظیمش، تماشایی بود.
The company's headquarters was located in a gigantic building.
دفتر مرکزی این شرکت در یک بنای عظیم قرار داشت.
A gigantic wrestler stepped into the mat.
کشتیگیر غولپیکری وارد تشک شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gigantic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gigantic