با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mammoth

ˈmæməθ ˈmæməθ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mammoths

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بسیار بزرگ، عظیم، سترگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Spectators lined the streets, eagerly awaiting the start of the mammoth parade.
- تماشاگران در خیابان‌ها صف کشیده بودند و مشتاقانه منتظر شروع رژه‌ی بسیار بزرگ بودند.
- The news of a mammoth explosion spread quickly throughout the town.
- خبر انفجار عظیم به‌سرعت در سراسر شهر پخش شد.
- The mammoth tree in the park provided shade for dozens of people.
- درخت سترگ در پارک برای ده‌ها نفر سایه فراهم می‌کرد.
noun countable
جانورشناسی ماموت (سرده‌ای از پستانداران گیاه‌خوار بزرگ و منقرض‌شده از خانواده‌ی فیل)
- The mammoth was a massive creature that roamed the Earth during the Pleistocene era.
- ماموت موجودی عظیم‌الجثه بود که در دوران پلیستوسن در زمین زندگی می‌کرد.
- The extinction of the mammoth is believed to have been caused by a combination of climate change and overhunting by early humans.
- اعتقاد بر این است که انقراض ماموت به دلیل تلفیقی از تغییرات آب‌وهوایی و شکار بی‌رویه‌ی انسان‌های اولیه بوده است.
- Paleontologists have been able to reconstruct the appearance of the mammoth based on fossil remains.
- دیرینه‌شناسان توانسته‌اند ظاهر ماموت را بر اساس بقایای فسیلی بازسازی کنند.
- The discovery of a mammoth skeleton in Siberia provided valuable insights into the life and behavior of these ancient creatures.
- کشف اسکلت ماموت در سیبری آگاهی‌های ارزشمندی از زندگی و رفتار این موجودات باستانی ارائه کرد.
noun
غول (چیزی که در نوع خودش بسیار خوب است)
- Apple is a mammoth of the smartphone industry.
- اپل غول صنعت گوشی‌های هوشمند است.
- The company's new product was a mammoth.
- محصول جدید این شرکت غول بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mammoth

  1. adjective huge
    Synonyms: behemothic, colossal, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gigantic, high, immense, jumbo, large, leviathan, long, massive, mighty, monstrous, monumental, mountainous, prodigious, stupendous, titanic, vast
    Antonyms: little, miniature, small, tiny

ارجاع به لغت mammoth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mammoth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mammoth

لغات نزدیک mammoth

پیشنهاد بهبود معانی