صفت تفضیلی:
more massiveصفت عالی:
most massiveبزرگ، عظیم، گنده، سترگ، غولآسا، غولپیکر، ستبر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
massive towers
برجهای عظیم
massive rocks
صخرههای سترگ
massive statues
مجسمههای غولآسا
Rustam's massive shoulders
شانههای ستبر رستم
زیاد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the country's massive debts
بدهیهای زیاد کشور
a massive dose of medicine
مقدار بسیار زیاد دارو (که خورده شده)
(کانیشناسی) (نامنظم از نظر شکل و گاهی بلورین از نظر ساختمان درونی) نادیسه، فشرده، همساخت
massive sandstones
ماسهسنگهای نادیسه
massive rock formations
ریختارهای سنگی همساخت
سنگین، حجیم، فشرده
We had to use a crane to lift the massive statue into place.
مجبور شدیم از جرثقیل برای بلند کردن مجسمهی سنگین در جای خود استفاده کنیم.
The boulder was too massive for me to lift on my own.
تختهسنگ خیلی سنگین بود که نمیتوانستم بهتنهایی بلندش کنم.
وسیع، گسترده، جامع
One of the most massive programs ever submitted to the Congress.
یکی از جامعترین برنامههایی که تاکنون به کنگره تقدیم شده است.
massive retaliation
حمله انتقامی در سطح گسترده، قصاص همگانی
شدید
a massive heart attack
حملهی قلبی شدید
The most massive odor I have ever known.
شدیدترین بویی که تابهحال به مشامم رسیده است.
massive hemorrhage
خونریزی شدید
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «massive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/massive