(بسیار) سنگین، پروزن، وزین، ثقیل، گران
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
a ponderous load
بار گران
He had a slow and ponderous manner.
او رفتاری آرام و وزین داشت.
ستبر، سترگ، گنده، کت و گنده، یغر، حجیم، فربه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a ponderous piano
پیانوی سنگین و بزرگ
the elephant shook its ponderous body violently.
فیل جثهی سترگ خود را بهشدت تکان داد.
کند و سنگین، سنگین و ناجور
a ponderous weapon.
سلاح سنگین و سخت کاربرد.
the fat woman's ponderous movements.
حرکات کند و پرزحمت آن زن چاق.
(سبک نگارش یا سخن و غیره) سنگین و خسته کننده، مغلق و ملالت بار، سخت و کسل کننده
a ponderous lecture.
یک سخنرانی ثقیل و ملالآور.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ponderous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ponderous