امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stodgy

ˈstɑːdʒi ˈstɒdʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
گردن کلفت، انباشته، سنگین و کندرو، سنگین، لخت، قلنبه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stodgy

  1. adjective dull, stuffy
    Synonyms:
    boring uninteresting dreary heavy formal tedious pedestrian unexciting unimaginative uninspired monotonous staid ponderous labored plodding dim weighty turgid banausic pedantic
    Antonyms:
    exciting adventurous ready willing

ارجاع به لغت stodgy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stodgy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stodgy

لغات نزدیک stodgy

پیشنهاد بهبود معانی