صفت تفضیلی:
heavierصفت عالی:
heaviestسنگین، گران، وزین، زیاد، سخت، متلاطم، کند، دلسنگین، تیره، ابری، غلیظ، خوابآلود، فاحش، آبستن، باردار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a heavy load
بار سنگین
You are heavier than I am.
شما از من سنگینتر هستید.
This table is too heavy.
این میز خیلی سنگین است.
How heavy are you?
وزن شما چقدر است؟
a heavy blow
ضربهی سخت
a heavy vote
رأی دادن به میزان زیاد
a heavy sea
دریای توفانی
heavy thunder
تندر شدید
heavy facial features
اسباب صورت درشت و زمخت
a heavy drinker
مشروبخور افراطی
heavy applause
کف زدن و تحسین زیاد
Trees heavy with apples.
درختانی که سیب بر آنها سنگینی میکند.
heavy rain
باران زیاد
heavy sorrow
حزن شدید
heavy heart
قلبی پرغم
a heavy grade
شیب تند
heavy sleep
خواب عمیق (سنگین)
heavy news
خبر بد
heavy responsibility
مسئولیت سنگین
heavy-hearted
افسرده
heavy taxes
مالیاتهای سنگین
heavy work
کار سخت (سنگین)
heavy eyelids
چشمان خوابآلود
a heavy truck
یک کامیون سنگین
a heavy dinner
شام سنگین (ثقیل)
a heavy cake
کیک خمیر مانند و بیات
a heavy odor
بوی قوی
a heavy sky
آسمان ابرآلود
a heavy soil
خاک سخت
heavy humor
مزاح ملامتانگیز
a heavy gait
طرز راه رفتن بدقواره
heavy snow
برف عمیق (سنگین)
words heavy with meaning
واژههای پرمعنی
heavy silence
سکوت عمیق
heavy industries
صنایع مادر(یا سنگین)
heavy weaponry
سلاحهای سنگین (یا زرهی)
heavy-laden
گرانبار
توپخانهی سنگین
بارش شدید، بارش سنگین، باران شدید و سخت
(زمان) آهسته گذشتن، ملالتانگیز بودن
آبستن، پا به ماه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «heavy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/heavy