با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Violent

ˈvaɪələnt ˈvaɪələnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more violent
  • صفت عالی:

    most violent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
تند، پرخشونت، سخت، خشونت آمیز، خشن، آشوب آمیز، خشم آمیز، پرشور و آشوب، پرهیجان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He laid violent hands on his own mother.
- او مادر خود را کتک زد.
- a violent movie
- فیلم پرخشونت
- the violent behavior of some youth gangs
- رفتار خشونت‌آمیز برخی گروه‌های جوانان
- a violent criminal
- جنایتکار خشن
- a violent death
- مرگ همراه با خشونت
- violent language
- کلمات خشم‌آمیز
- the violent red of the setting sun
- سرخی درخشان خورشید هنگام غروب (کردن)
نمونه‌جمله‌های بیشتر
adjective
(بسیار) شدید
- a violent noise
- صدای شدید
- violent pain
- درد شدید
- the enemy's violent attacks
- حملات شدید دشمن
- a violent storm
- توفان شدید
adjective
(متن یا معنی و غیره) تحریف‌آمیز
- to put a violent construction on a text
- ساختار متنی را تحریف کردن
adjective
جابر، قاهر، قاهرانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد violent

  1. adjective destructive
    Synonyms: agitated, aroused, berserk, bloodthirsty, brutal, coercive, crazy, cruel, demoniac, desperate, distraught, disturbed, enraged, fierce, fiery, forceful, forcible, frantic, fuming, furious, great, headstrong, homicidal, hotheaded, hysterical, impassioned, impetuous, inflamed, intemperate, mad, maddened, maniacal, mighty, murderous, passionate,potent, powerful, raging, riotous, rough, savage, strong, uncontrollable, ungovernable, unrestrained, urgent, vehement, vicious, wild
    Antonyms: gentle, passive, peaceful
  2. adjective severe, extreme
    Synonyms: acute, agonizing, biting, blustery, coercive, concentrated, devastating, excruciating, exquisite, forceful, forcible, gale force, great, harsh, immoderate, inordinate, intense, mighty, outrageous, painful, potent, powerful, raging, rough, ruinous, sharp, strong, tempestuous, terrible, tumultous/tumultuous, turbulent, wild
    Antonyms: calm, gentle, mild, moderate

لغات هم‌خانواده violent

ارجاع به لغت violent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «violent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/violent

لغات نزدیک violent

پیشنهاد بهبود معانی