آخرین به‌روزرسانی:

Violator

ˈvaɪəleɪt̬ər ˈvaɪəleɪt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

(آدم یا سازمان) نقض‌کننده، ناقض، پیمان‌شکن

We need to take strict action against anyone who acts as a violator of human rights.

ما باید علیه هرکسی که به‌عنوان ناقض حقوق بشر عمل می‌کند، اقدام جدی انجام دهیم.

The violator of the treaty faced severe consequences for betraying the terms of the agreement.

پیمان‌شکن معاهده به‌دلیل خیانت به مفاد قرارداد با عواقب سختی مواجه شد.

noun countable formal

متجاوز، متعرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The violator was sentenced to life in prison for his heinous crime.

متجاوز به جرم جنایت فجیعش به حبس ابد محکوم شد.

Detectives are searching for the violator, who is considered armed and dangerous.

کارآگاهان در جست‌وجوی متعرض هستند که مسلح و خطرناک است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد violator

  1. noun someone who assaults others sexually
    Synonyms:
    lawbreaker law offender ravisher debaucher

لغات هم‌خانواده violator

ارجاع به لغت violator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «violator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/violator

لغات نزدیک violator

پیشنهاد بهبود معانی