صفت تفضیلی:
gentlerصفت عالی:
gentlestنجیب، باتربیت، با اصل و نسب
a man of gentle birch
مرد نجیبزاده
a gentle knight
سلحشور با اصل و نسب
ملایم، آرام، لطیف، مهربان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Gentle reader!
خوانندهی مهربان!
the gentle eyes of my teacher
چشمهای پرمهر معلم من
gentle persuasion
ترغیب از راه مهربانی
a gentle dog
سگ آرام
a gentle disposition
طینت پاک
This soap is gentle to the skin.
این صابون پوست را آزار نمیدهد.
a gentle rebuke
گوشمالی ملایم
a gentle stream
نهر ملایم (دارای جریان آهسته)
They converted the natives by gentle means.
آنان با روشی مسالمتآمیز بومیان را به دین خود درآوردند.
I heard a gentle knock on the door.
صدای ضربهی ملایمی را بر در شنیدم.
a gentle slope
شیب ملایم
(وابسته به اعیان و اشراف) نجیبزاده، بزرگزاده، از طبقه ممتاز، اشرافی، آقازاده
ملایم کردن، رام کردن، آرام کردن
I gentled the dog for a few minutes.
برای چند دقیقه سگ را نوازش کردم.
The old man was grouchy and we had to gentle him constantly.
پیرمرد بدخلق بود و ما مجبور بودیم دائم از او دلجویی کنیم.
Some cows never gentle.
بعضی گاوها هرگز رام نمیشوند.
A wild horse that nobody could gentle.
اسبی وحشی که هیچکس نمیتوانست آن را رام کند.
زن، جنس لطیف
1- ماهیگیری 2- (مهجور) کفاشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gentle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gentle