آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Tender

    ˈtendər ˈtendə

    گذشته‌ی ساده:

    tendered

    شکل سوم:

    tendered

    سوم‌شخص مفرد:

    tenders

    وجه وصفی حال:

    tendering

    شکل جمع:

    tenders

    صفت تفضیلی:

    tenderer

    صفت عالی:

    tenderest

    معنی tender | جمله با tender

    adjective C2

    محبت آمیز، ظریف، ملایم، ملاطفت آمیز، پر ملاطفت، مهرآمیز، پر مهر، نوازشگر، پر نرمش، مهربان

    the tender petals of a rose

    گلبرگ‌های لطیف گل سرخ

    the tender relationship of those two old friends

    رابطه‌ی پر‌ملاطفت آن دو دوست قدیمی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a tender smile

    لبخند مهرآمیز

    tender ironies

    کنایه‌های ظریف

    His mother was very tender with him.

    مادرش نسبت به او بسیار پر مهر بود.

    tender love

    عشق مهرآمیز

    the tender notes of spring birds

    آهنگ‌های لطیف پرندگان بهاری

    a tender breeze

    نسیم ملایم

    adjective

    حساس، زود آسیب، زود رنج، (به ویژه به خاطر کم سالی) ضعیف، کم استقامت، کم طاقت، پر امساک

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    They are too young and too tender for work in a mine.

    آنان برای کار در معدن خیلی جوان و کم‌طاقت‌اند.

    During a drought many of the more tender species of animals die out.

    در خشکسالی بسیاری از گونه‌های آسیب‌پذیرتر حیوانات معدوم می‌شوند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an extremely tender situation

    یک وضعیت بسیار حساس

    tender of one's praise

    امساک‌کننده در تعریف و تمجید

    the tender feelings of a woman whose husband has died

    احساسات آسیب‌پذیر زنی که شوهرش مرده است

    That scar is still tender.

    جای آن زخم هنوز حساس است.

    adjective

    ترد و نازک، آبدار، نرم، زود شکن

    tender colors

    رنگ‌های ملایم

    She chose the tenderest white corns for roasting.

    نرم‌ترین ذرت‌های سفید را برای بو‌دادن انتخاب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    These eggs are very white and tender.

    این تخم‌مرغ‌ها بسیار سفید و زود‌شکن هستند.

    tender meat

    گوشت ترد

    adjective

    عزیز، گرانبها

    Her life is as tender to me as my own.

    عمر او مانند جان خودم برایم عزیز است.

    her tender souvenirs

    سوغاتی های گرانبهای او

    adjective

    نابالغ، جوان، کم سن

    children of tender years

    کودکان کم سن و سال

    He was playing the piano at a tender age.

    او در سن کم پیانو می‌زد.

    verb - intransitive

    بازپرداخت کردن، پیشنهاد (پرداخت بدهی یا رفع تعهد)، مناقصه کردن

    to tender one's resignation

    استعفای خود را دادن (تقدیم کردن)

    to tender one's apologies

    مراتب پوزش‌خواهی خود را اظهار کردن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She was most tender of throwing any blame on her husband.

    از انداختن هرگونه تقصیر به گردن شوهرش سخت ابا داشت.

    He tendered half of the amount he owed.

    او نیمی از مبلغ بدهی خود را عرضه کرد.

    verb - transitive

    پیشنهاد رسمی (برای عقد قرارداد یا ازدواج و غیره)

    to tender an invitation

    دعوت‌نامه فرستادن

    He tendered his services.

    آمادگی خود را برای خدمتگزاری اعلام کرد.

    noun countable

    مناقصه، مناقصه ومزایده، پیشنهاد، پول رایج

    His tender for building two bridges was accepted.

    (در مناقصه) پیشنهاد او برای ساختن دو پل پذیرفته شد.

    legal tender

    پول قانونی

    noun countable

    کسی که از چیزی مواظبت یا سرپرستی می کند، مراقب، بپا، متصدی

    a bartender

    متصدی بار (مشروب‌فروشی)

    noun countable

    قایق ویژه ی حمل مسافر و بار از کشتی به ساحل، (کشتی یا هواپیما و غیره) سوخت رسان، توشه رسان، کمک رسان

    a destroyer tender

    انبار ناوشکن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد tender

    1. adjective affectionate, loving
      Synonyms:
      loving caring kind thoughtful warm compassionate gentle soft tenderhearted considerate sympathetic fond emotional sensitive humane responsive solicitous forgiving charitable benevolent romantic demonstrative softhearted warmhearted touching poignant moving amorous tolerant merciful mild yielding mushy touchy lovey-dovey commiserative ticklish evocative bleeding-heart all heart
      Antonyms:
      unloving uncaring unfeeling callous
    1. adjective painful, sore
      Synonyms:
      sore sensitive irritated aching raw inflamed smarting acute bruised touchy delicate hypersensitive oversensitive thin-skinned ticklish
      Antonyms:
      healthy ok unpained
    1. adjective fragile, soft
      Synonyms:
      weak frail feeble delicate breakable supple dainty effete
      Antonyms:
      hard tough rough
    1. adjective young, inexperienced
      Synonyms:
      new immature youthful childish childlike green raw inexperienced vulnerable sensitive impressionable rookie unripe callow vernal wet behind the ears
      Antonyms:
      experienced mature older

    Collocations

    to submit a tender

    در مناقصه شرکت کردن

    سوال‌های رایج tender

    گذشته‌ی ساده tender چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده tender در زبان انگلیسی tendered است.

    شکل سوم tender چی میشه؟

    شکل سوم tender در زبان انگلیسی tendered است.

    شکل جمع tender چی میشه؟

    شکل جمع tender در زبان انگلیسی tenders است.

    وجه وصفی حال tender چی میشه؟

    وجه وصفی حال tender در زبان انگلیسی tendering است.

    سوم‌شخص مفرد tender چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد tender در زبان انگلیسی tenders است.

    صفت تفضیلی tender چی میشه؟

    صفت تفضیلی tender در زبان انگلیسی tenderer است.

    صفت عالی tender چی میشه؟

    صفت عالی tender در زبان انگلیسی tenderest است.

    ارجاع به لغت tender

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «tender» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tender

    لغات نزدیک tender

    • - tendency
    • - tendentious
    • - tender
    • - tender meat
    • - tender minded
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    scopolamine hysteric hysterics organic thematic think twice thirster thought-provoking thoughtfulness through throw a tantrum throw in the towel hospitality huge effect hugo فانوس‌ماهی زمردماهی شش‌ماهی لای‌ماهی صحنه‌آرایی صحه صداع صدمه مصدوم ضخیم ضخامت طرز تلفظ مرغوبیت راغب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.