با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Impressionable

    ɪmˈpreʃnəbl ɪmˈpreʃnəbl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    تأثر‌پذیر، تحت نفوذ قرار گیرنده، اثر‌پذیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - A highly impressionable young man.
    - مرد جوانی که بسیار تأثیرپذیر است.
    - The human nature is impressionable.
    - نفس انسانی خوپذیر است.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد impressionable

    1. adjective easily taught; gullible
      Synonyms: affectable, affected, feeling, impressible, influenceable, ingenuous, open, perceptive, plastic, receptive, responsive, sensible, sensile, sensitive, sentient, suggestible, susceptible, susceptive, vulnerable, wax-like
      Antonyms: insusceptible, obstinate, stubborn, unimpressionable, unresponsive

    لغات هم‌خانواده impressionable

    ارجاع به لغت impressionable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «impressionable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impressionable

    لغات نزدیک impressionable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار