مستعد، آسیبپذیر، پذیرنده، در معرض
The government was not susceptible to public opinion.
دولت پذیرای افکار عمومی نبود.
The city is susceptible to air attack.
شهر در معرض حملهی هوایی است.
This problem is susceptible to solution.
این مسئله حلشدنی است.
susceptible to disease
مستعد بیماری
areas susceptible to flooding
نواحی آسیبپذیر از سیل
a theory susceptible of proof
تئوری اثباتشدنی
impulse susceptible of control
انگیزهی مهارپذیر
حساس، ساده، تأثیرپذیر، آسیبپذیر (از نظر احساسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Young children are highly susceptible to their parents' emotional states.
کودکان خردسال بهشدت از وضعیت عاطفی والدین خود تأثیر میگیرند.
Con artists often target susceptible elderly individuals for their scams.
کلاهبرداران اغلب افراد مسن ساده را برای کلاهبرداریهایشان هدف قرار میدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «susceptible» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/susceptible