صفت تفضیلی:
more naiveصفت عالی:
most naiveشکلهای نوشتاری دیگر این لغت: naïve و naïf
سادهدل، زودباور، کودکمآب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Don't be so naive!
اینقدر سادهدل نباش!
They termed him naive but he did not care.
او را زودباور خواندند ولی او توجهی به این حرفها نداشت.
He was naïve enough to believe that the Emperor was a God.
او آنقدر کودکمآب بود که باور میکرد امپراتور خداست.
آزمایشنشده، تحت آزمایش قرارنگرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
naive rats
موشهای آزمایشنشده
پزشکی بکر (پیشتر در معرض آنتیژن قرار نگرفته باشد)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
naive T cells
لنفوسیتهای تی بکر
ساده، بیتکلف، خام، بیتجربه، مبتدی
naïve murals
نقاشیهای دیواری ساده
The sketches in his notebook were incredibly naïve.
طرحهای موجود در دفترچهی یادداشت او بسیار ساده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «naive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/naive