صفت تفضیلی:
more spontaneousصفت عالی:
most spontaneousخودبهخود، فیالبداهه، ناخودآگاه، خودجوش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
His reaction was spontaneous rather than premeditated.
واکنش او خودبهخود بود نه ازپیشتعیینشده.
spontaneous laughter
خندهی ناخودآگاه
a spontaneous expression of affection
اظهار محبت خودجوش
پزشکی زیستشناسی خودبهخودی، خودانگیخته، خودآیند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
spontaneous recovery from a disease
بهبودیابی خودانگیخته از بیماری
spontaneous abortion
سقط جنین خودبهخودی
spontaneous nosebleed
خوندماغ خودآیند
فوری، آنی، بیچونوچرا
spontaneous obedience
اطاعت بیچونوچرا
He made a spontaneous decision to book a last-minute trip to the beach.
او تصمیمی آنی گرفت تا یک سفر لحظهآخری به ساحل رزرو کند.
غریزی، خودکنشگر، خودعمل
His spontaneous acts of kindness brightened the lives of those around him.
اعمال غریزی مهربانانهی او زندگی اطرافیانش را روشن کرد.
His spontaneous act of kindness touched the heart of the homeless man on the street corner.
مهربانی غریزی او، قلب مرد بیخانمان گوشهی خیابان را لمس کرد.
طبیعی، ذاتی، غریزی، فطری، درونزاد، دیمی
The spontaneous blooming of wildflowers
شکوفایی طبیعی گلهای وحشی
The indigenous plants provide a vibrant display of colors in the garden.
گیاهان دیمی جلوهی زیبایی از رنگها را در باغ ارائه میدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spontaneous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spontaneous