با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Unbidden

ʌnˈbɪdn ʌnˈbɪdn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    نفرموده، ناخوانده، دعوت‌نشده
    • - A servant must not enter the bedroom unbidden.
    • - نوکر نباید بدون اینکه او را صدا زده باشند وارد اتاق خواب شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت unbidden

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbidden» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbidden

لغات نزدیک unbidden

پیشنهاد بهبود معانی