فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Unbind

ˌʌnˈbaɪnd ˌʌnˈbaɪnd

گذشته‌ی ساده:

unbound

شکل سوم:

unbound

سوم‌شخص مفرد:

unbinds

وجه وصفی حال:

unbinding

معنی و نمونه‌جمله

adverb

از بند رها کردن، شل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to unbind the ropes around a prisoner's arms and legs

طناب‌های دور دست و پای زندانی را باز کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbind

  1. verb to untie
    Synonyms:
    untie unfasten undo loosen loose unloosen slip unchain unloose unclasp disengage
    Antonyms:
    bind
  1. verb to forgive
    Synonyms:
    release clear liberate

ارجاع به لغت unbind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unbind

لغات نزدیک unbind

پیشنهاد بهبود معانی