گذشتهی ساده:
unboundشکل سوم:
unboundسومشخص مفرد:
unbindsوجه وصفی حال:
unbindingاز بند رها کردن، شل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to unbind the ropes around a prisoner's arms and legs
طنابهای دور دست و پای زندانی را باز کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unbind» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unbind