با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unbind

ˌʌnˈbaɪnd ˌʌnˈbaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unbound
  • شکل سوم:

    unbound
  • سوم‌شخص مفرد:

    unbinds
  • وجه وصفی حال:

    unbinding

معنی و نمونه‌جمله

adverb
از بند رها کردن، شل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to unbind the ropes around a prisoner's arms and legs
- طناب‌های دور دست و پای زندانی را باز کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbind

  1. verb To untie
    Synonyms: disengage, unfasten, loose, loosen, slip, unclasp, undo, unloose, unchain, unloosen, untie
    Antonyms: bind
  2. verb To forgive
    Synonyms: release, clear, liberate

ارجاع به لغت unbind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbind

لغات نزدیک unbind

پیشنهاد بهبود معانی