گذشتهی ساده:
disengagedشکل سوم:
disengagedسومشخص مفرد:
disengagesوجه وصفی حال:
disengagingشکل جمع:
disengagesاز گیر در آوردن، از قید رها کردن، باز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
If you press this button, your parachute will be disengaged from the hook.
اگر این دکمه را فشار بدهید، چتر نجات شما از قلاب باز خواهد شد.
disengaging the chain from the wheel
درآوردن زنجیر از چرخ
She gently disengaged the child's fingers which were wrapped around the candy.
او به آرامی انگشتان بچه را که دور آب نبات حلقه شده بود از هم باز کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disengage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disengage