فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Dissociate

dɪˈsoʊʃieɪt dɪˈsəʊʃieɪt / / -sieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dissociated
  • شکل سوم:

    dissociated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dissociates
  • وجه وصفی حال:

    dissociating

توضیحات

همچنین می‌توان از disassociate به‌جای dissociate استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
جداکردن، تفکیک کردن، سوا کردن، بی‌ربط دانستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- This quality dissociates him from the company of Cynics.
- این ویژگی او را از دسته کلبیون مجزا می‌کند.
- Modern architecture cannot be dissociated from town planning.
- معماری نوین را نمی‌توان از برنامه‌ریزی شهر جدا کرد.
- It is never possible to dissociate the meaning of a word from a word itself.
- هرگز ممکن نیست که معنی واژه را از خود واژه منفک کرد.
- Inflationary pressures resulting from causes dissociated from money.
- فشارهای مربوط به تورم ناشی از عللی که با پول رابطه‌ای ندارند.
- Two aspects of life which today have become dissociated.
- دو جنبه‌ی زندگی که امروزه از هم گسسته شده‌اند.
- He tried to dissociate himself from his bankrupt friend.
- او کوشید که از دوست ورشکسته‌ی خود فاصله بگیرد.
- a dissociated personality
- شخصیت گسسته
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissociate

  1. verb part company with; separate
    Synonyms:
    separate disconnect detach disjoin divide disunite disassociate break off disengage divorce quit distance alienate estrange isolate disband disperse scatter segregate set apart uncouple disrupt abstract unfix
    Antonyms:
    join attach associate

Phrasal verbs

  • dissociate oneself from

    قطع مراوده کردن با، (رابطه دوستی خود را) انکار کردن، (خود را) کنار کشیدن، ناهم‌بسته شدن با

ارجاع به لغت dissociate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissociate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissociate

لغات نزدیک dissociate

پیشنهاد بهبود معانی