گذشتهی ساده:
dividedشکل سوم:
dividedسومشخص مفرد:
dividesوجه وصفی حال:
dividingشکل جمع:
dividesتقسیم کردن، پخش کردن، جدا کردن، قسمت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Six divided by two makes three.
شش تقسیم بر دو، سه میشود.
She divided her wealth among her children.
او دارایی خود را بین فرزندانش تقسیم کرد.
to divide history into different epochs
تاریخ را به دورههای مختلف تقسیم کردن
to divide a city into different districts
شهر را به مناطق مختلف بخش کردن
The boundary which divides the living from the dead.
مرزی که زندگان را از مردگان جدا میکند.
Animals are divided into several orders.
حیوانات به چندین رسته ردهبندی میشوند.
A swift boat was dividing the waves.
یک کشتی تندرو داشت (سینهی) امواج را میشکافت.
They divided up the remaining food.
آنها بقیهی خوراک را توزیع کردند.
to divide the profits among the partners
تقسیم کردن سود بین شرکا
Religion was an element which divided that country.
مذهب عاملی بود که آن کشور را دستخوش نفاق کرد.
United, we stand; divided, we fall.
اگر متحد باشیم، میایستیم و اگر چند دسته شویم، میافتیم.
حد فاصل، جداساز، مرز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That period marks the divide between two eras of American history.
آن عصر حد فاصل دو دورهی تاریخ امریکا است.
the growing divide between the rich and the poor
فاصلهی فزاینده بین اغنیا و فقرا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «divide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/divide