امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Quota

ˈkwoʊt̬ə ˈkwəʊtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    quotas

معنی و نمونه‌جمله

noun countable C1
سهمیه، سهم، بنیچه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- immigration quotas
- سهمیه‌های مهاجرت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد quota

  1. noun portion allotted to something
    Synonyms: allocation, allotment, allowance, apportionment, assignment, bite, chunk, cut, division, divvy, end, lot, measure, meed, part, partage, percentage, piece, piece of action, proportion, quantum, ration, share, slice, split

ارجاع به لغت quota

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «quota» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/quota

لغات نزدیک quota

پیشنهاد بهبود معانی