فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Apportionment

American: əˈpɔːrʃənmənt British: əˈpɔːʃnmənt

معنی و نمونه‌جمله

noun

حقوق تسهیم، تقسیم، تقسیم پولی بین اشخاص ذی‌نفع

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the apportionment of land among new settlers

تقسیم زمین میان کوچ‌گران جدید

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد apportionment

  1. noun allotment
    Synonyms:
    portion division allocation partition appropriation

ارجاع به لغت apportionment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «apportionment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apportionment

لغات نزدیک apportionment

پیشنهاد بهبود معانی