گذشتهی ساده:
portionedشکل سوم:
portionedسومشخص مفرد:
portionsوجه وصفی حال:
portioningشکل جمع:
portionsسهم، بخش (از چیزی بزرگتر)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Each of them received a portion of the gain.
هریک از آنها سهمی از سود را دریافت کرد.
You bear a portion of the blame.
بخشی از تقصیر به گردن شماست.
My portion was the biggest.
سهم من از همه بزرگتر بود.
only the first portion of the book
فقط بخش اول کتاب
غذا و آشپزی پرس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I ordered an extra portion of rice.
یک پرس برنج اضافه سفارش دادم.
each soldier's portion of food
پرس غذای هر سرباز
سهم (از ارث یا هبه)
She inherited a small portion of her grandmother's estate.
او سهم کوچکی از دارایی مادربزرگش را به ارث برد.
The portion of the inheritance was split among the siblings.
سهم ارث بین خواهر و برادر تقسیم شد.
حقوق میراث (از شوهر به زن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
She inherited the portion estate after her husband's passing.
او پس از مرگ شوهرش، میراث را به ارث برد.
The portion was left to the surviving spouse.
میراث به همسر بازمانده واگذار شده است.
سرنوشت، قسمت، نصیب
Suffering seems to be her portion in life.
سرنوشت او در زندگی ظاهراً جز مشقت نیست.
We must accept our portion.
باید قسمت خود را بپذیریم.
قسمت کردن، تقسیم کردن
Julie portioned the food equally among us.
جولی خوراک را بهطور مساوی بین ما تقسیم کرد.
The charity organization portioned out the food.
سازمان خیریه غذا را سهمبندی کرد.
حقوق تقسیم کردن، سهم دادن
The properties were portioned among the four children.
املاک میان چهار فرزند تقسیم شد.
In the will, the deceased portioned a portion of his estate to each of his children.
در وصیتنامه، متوفی قسمتی از دارایی خود را بین هر یک از فرزندان خود تقسیم کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «portion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/portion